کد مطلب:270685 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:247

مقایسه راه شناخت
علی (علیه السلام) حكمت و كلام محكم دیگری را بیان می كند تا«كسی كه هلاك شود، با دلیلی روشن هلاك گردد، وكسی كه زنده شود، با دلیلی واضح زنده بماند» [1] .

او با این كلام حجت را تمام می كند; زیرا یكی از راه های شناخت اشیا، شناخت ضد آن ها است. باید دانست، ارزش ها در مقایسه با ضد ارزش ها شناخته می شود. بنابراین، شناخت كاملِ رشد و فلاح، در شناخت كسانی است كه آن را رها كرده اند; یعنی قاسطین. و وقتی شما انسان ها می توانید به عهد و پیمانی كه خداوند ـ در كتابش ـ با شما بسته، وفادار باشید و آن را اخذ كنید كه عهد شكنان و ناكثین را شناخته باشید; و آن گاه می توانید به كتاب حق چنگ زنید و تمسّك جویید، كه واگذارندگان قرآن، یعنی مارقین رابشناسید. زیرا آن هایی كه كتاب خدا را پشت سر انداخته و آن را رها كرده اند، از دین خارج شده اند و جزء مارقین هستند.

اما چگونه می توان قاسط و ناكث و مارق را شناخت تا به شناخت رستگاران و اهل كتاب و میثاق رسید؟ آیا با ترازوی عقل، به تنهایی می توان این گرایش ها را شناخت، به ویژه در جامعه امروز و فردا كه آدمی در پیچیدگی روابطش حیران است و سخن ها و طرح ها و نظرها، آن چنان دل نشین است كه رسول خدا را نیز به اعجاب وا می دارد؟

(وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلی ما فی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ) [2] .

«واز میان مردم كسی است كه در زندگی این دنیا سخنش تو را به تعجّب وامی دارد، وخدا را بر آنچه در دل دارد گواه می گیرد، وحال آن كه او سخت ترین دشمنان است.»

در حالی كه او شدیدترین خصومت را با اهل دین دارد و باورش این است كه دین افیون توده هاست! دین امری درونی و خارج از حوزه دنیا است.

این انسان عقل گرا است، كه با عقلانیت خویش، به جنگ دین آمده، ولی نه در قالب خشونت و تهدید، كه با دیالوگ و استدلال و قیافه حق به جانب. او با طرح تقسیم حق و این كه هر جریان چپ و راست و شرقی و غربی، از حق بهره ای دارد، می گوید: حقیقت دین در كثرت و پلورالیسم است، و آن طور كه طبیعت و امكانات و منافع را باید از انحصار بیرون آورد و به تقسیم منافع تسلیم شد، حق را نیز باید این چنین تقسیم كرد، و جنگ هفتاد و دو ملت را باید در جهل آن ها جستجو كرد.

این جا است كه علی (علیه السلام) برای تفكیك حق از باطل و عهد شكن و عهدپذیر و وحی پذیر و وحی ستیز، معیار می دهد ومی فرماید: باید به اهل قرآن و آل رسول متمسك شد و از آن ها خواست، تا تو را به صراط و راه، هدایت كنند، باید از آن ها سؤال كرد تا در جهل و تاریكی باقی نماند.

«فالتمسوا ذلك من عند اهله» [3] .

چرا باید دانش ومعرفت را در نزد اهل بیت جست؟ زیرا ائمه (علیهم السلام)تنها كسانی هستند كه به علم، معنا می دهند. علم در محضر ائمه، زندگی می یابد و حیات جهت دار پیدا می كند. عیش، تنها حیات نیست، بلكه حیات و زندگی جهت دار است. از این رو علوم، اعم از تجربی، فلسفی، شهودی و عرفانی، وام دارِ دین است. دین و رسول و امامِ معصوم است كه بر همه علوم هیمنه دارد و مسلّط است. امام ـ چون از عصمت برخوردار است و از رجس و تیرگی ها منزّه و مبرّا است و بر همه راه و سلوك آدمی تا مقصد نهایی و لقای ربّانی، آگاه است ـ می تواند انسان ها را حیات بدهد و آن ها را راه ببرد و جهل و ظلمت را با نور خود از بین ببرد و بمیراند. از این جهت است كه

«هُم عَیشُ العِلمِ وَ مَوتُ الجَهلِ».

«دانش به آنان [اهل بیت (علیهم السلام)] زنده است ونادانی به دانش آنان مرده».


[1] انفال: 42.

[2] بقره: 204.

[3] نهج البلاغه، خطبه 147.